کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رادی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] rādi ۱. سخاوت.۲. جوانمردی.
-
جستوجو در متن
-
ابا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [پهلوی: apāk] [قدیمی] 'abā = با۱: ◻︎ ابا هرکه پیمان کنم بشکنم / بَرو بیخ رادی به خاک افکنم (فردوسی: ۸/۲۳۶ حاشیه)، ◻︎ ابا برق و با جستن صاعقه / ابا غلغل رعد در کوهسار (رودکی: ۵۰۱).
-
کلاژه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kalāže ۱. ‹کلاژاره، قلازاده› =عقعق: ◻︎ چو کلاژه همه دزدند و رباینده چو خاد / شوم چون بوم و بدآغال چو دمنه همه سال (معروفی: شاعران بیدیوان: ۱۴۲).۲. (صفت) (پزشکی) =لوچ: ◻︎ حسودت دید مانندت به رادی / بلی چشم کلاژه یک دو بیند ...