کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راجع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راجع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] rāje' ۱. دارای ارتباط؛ مرتبط.۲. (اسم) (موسیقی) گوشهای در دستگاههای همایون و نوا.۳. (صفت) (نجوم) [قدیمی] ویژگی ستارهای که حرکت آن برخلاف توالی بروج به نظر میرسد.〈 راجعبه: دربارۀ؛ پیرامونِ؛ مربوط به.
-
جستوجو در متن
-
راجعه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: راجعَة، مؤنثِ راجع] [قدیمی] rāje'e = راجع
-
وقف نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (حقوق) vaqfnāme نامهای که در آن شرایط و مقررات راجع به وقف کردن چیزی نوشته شده باشد.
-
سازش نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sāzešnāme نوشتهای که راجع به رفع اختلاف و برقرار ساختن صلح و سازش امضا کنند.
-
مجسطی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از یونانی] [قدیمی] meje(a)sti هیئت و نجوم. Δ دراصل نام مهمترین اثر بطلمیوس که شامل ۱۳ مقاله راجعبه اجرام سماوی و بعضی مسائل هندسی است.
-
پوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) puše ۱. پرده.۲. هرچیزی که چیزی را بپوشاند.۳. لفافه که نوشتههای راجعبه یک موضوع را در آن بگذارند؛ شمیز.
-
دینکرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dēnkart] ‹دینکرد› [قدیمی] dinkart کارهای دینی؛ مجموعهای از اطلاعات راجع به قواعد و اصول و آدابورسوم و روایات و ادبیات کیش مزداپرستی به زبان پهلوی که تٲلیف آن در قرن نهم میلادی توسط آرتور فرنبگ (آذرفرنبغ) آغاز شد و در اواخر همان قرن تو...
-
پرونده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) parvande ۱. نوشتهها و سندهای راجع به یک موضوع که در یک پوشه جمع شده باشد؛ دوسیه.۲. [قدیمی] کیسهای که پیشهوران ابزار کار خود را در آن میگذارند.۳. [قدیمی] پارچهای که قماش یا چیز دیگر در آن بپیچند؛ رزمه.۴. [قدیمی] بستۀ قماش.
-
تابلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tableau] tāblo[w] ۱. پردهای که روی آن تصویر کسی، چیزی، یا منظرهای را ترسیم کرده باشند.۲. صفحۀ فلزی یا چوبی که که بر سر در مکانها، گذرگاهها، فروشگاهها و مؤسسهها نصب میکنند و نام یا اطلاعات دیگری راجع به آن محل را بر روی آن درج م...
-
طالع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tāle' ۱. [مجاز] بخت؛ اقبال؛ سرنوشت.۲. جزئی از منطقةالبروج در افق شرقی که قدما معتقد به نحوست یا سعادت آن در زمان مورد نظر خود بودهاند.۳. [قدیمی] تفٲلی که از طلوع ستاره بزنند راجع به سعد یا نحس.۴. (صفت) [قدیمی] طلوعکننده.〈 طالع...
-
تورات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تَوراة، مٲخوذ از عبری] to[w]rāt ۱. کتاب مقدس و مذهبی قوم یهود که از حضرت موسی باقی مانده است و شامل پنج کتاب (اَسفار خمسه) میباشد: ۱) سِفْر تکوین، راجع به خلقت عالم و اوایل تاریخ بنیاسرائیل. ۲) سفر خروج، دربارۀ مهاجرت بنیاسراییل از مص...
-
از
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) 'az ۱. نشاندهندۀ ابتدای مکان: ◻︎ از دور به دیدار تو اندرنگرستم / مجروح شد آن چهرۀ پرحسن و ملالت (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۳)، از تهران تا اصفهان.۲. نشاندهندۀ ابتدای زمان: ◻︎ من از آن روز که در بند توام آزادم / پادشاهم که به دست تو...