کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راتب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راتب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: رواتب] [قدیمی] rāteb وظیفه؛ مستمری؛ جیره.
-
جستوجو در متن
-
راتبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: راتبَة، مؤنثِ راتب] [قدیمی] rātebe = راتب
-
رواتب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ راتب] [قدیمی] ravāteb = راتب
-
راتبه خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی، اسم) [عربی. فارسی] rātebexār کسی که جیره و مستمری میگیرد؛ راتبخوار؛ وظیفهخوار.
-
راستاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رستاد، رشتاد› [قدیمی] rāstād وظیفه؛ مستمری؛ راتب؛ راتبه؛ جیره؛ مواجب ماهیانه.
-
رستاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹راستاد› [قدیمی] rastād وظیفه؛ مستمری؛ راتب؛ راتبه؛ جیره و مواجب.