کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رأی گیری مخفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آراء] ra'y ۱. عقیده؛ نظر؛ اندیشه.۲. عقیدۀ کسی یا کسانی دربارۀ چیزی یا کسی.۳. (سیاسی) برگهای که نشاندهندۀ نظر فرد در مورد یک امر سیاسی، بهویژه انتخابات است: رٲیش را در صندوق انداخت.۴. حکم دادگاه.۵. (اسم مصدر) [عامیانه] قضاوت؛ ...
-
رای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rāy] [قدیمی] rāy ۱. اندیشه؛ فکر.۲. عقل.۳. عقیده.۴. تدبیر.۵. عزم.
-
رای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] rāy ۱. لقب و عنوان برای پادشاهان و فرمانروایان هند؛ راج؛ راجه: ◻︎ همی نگون شود از بٲس و از مهابت شاه / به ترک خانهٴ خان و به هند رایت رای (عنصری: ۲۹۱).۲. [قدیمی] پادشاه؛ حاکم.
-
آشفته رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āšofterāy مردد؛ دودل؛ کسی که نتواند فکر کند و تصمیم بگیرد.
-
قوی رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qavira'y آنکه رٲی و اندیشۀ درست و نیرومند دارد.
-
خام رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xāmrāy کسی که رٲی و اندیشۀ خام دارد؛ آنکه رٲی و عقل درست ندارد: ◻︎ تو ای طفل ناپختهٴ خامرای / مزن پنجه در شیر جنگآزمای (نظامی۵: ۸۲۸).
-
ثابت رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sābetra'y ویژگی کسی که در رٲی و عقیدۀ خود استوار و پابرجا است؛ ثابتعقیده.
-
فرخنده رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. مٲخوذ از پهلوی] [قدیمی] farxonderāy نیکرای؛ نیکورای؛ آنکه دارای اندیشه و رٲی نیکو است.
-
پخته رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. مٲخوذ ازعربی] [قدیمی، مجاز] poxterāy ۱. باتجربه؛ آزموده.۲. عاقل.
-
پاک رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. مٲخوذ از عربی] [قدیمی، مجاز] pākrāy ۱. کسی که اندیشۀ پاک داشته باشد؛ پاکیزهرای: ◻︎ اگر بخردی سوی توبه گرای / همیشه بُوَد پاکدین پاکرای (فردوسی۲: ۲۴۸۴).۲. دانا.
-
پاکیزه رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. مٲخوذ از عربی] [قدیمی، مجاز] pākizerāy ۱. دانا.۲. کسی که اندیشۀ پاک داشته باشد؛ پاکرای.
-
ناپاک رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nāpākrāy آنکه رای و تدبیرش درست نباشد؛ بداندیشه؛ [قدیمی، مجاز] بداندیش.
-
رای العین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رٲیالعَین] [قدیمی] ra'yole'yn رؤیت به چشم؛ دیدن به چشم؛ مشاهده.
-
روشن رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] ro[w]šanrāy آنکه دارای عزم، تدبیر، و اندیشۀ روشن است؛ روشنفکر.
-
صاحب رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [مجاز] sāhebra'y دارای رٲی و تدبیر درست.