کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رأس مسلسله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
راس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: رؤوس] ra's ۱. واحد شمارش چهارپایان: ده رٲس گاو، ده رٲس گوسفند.۲. بلندی و بالای چیزی.۳. [قدیمی، مجاز] سرور و بزرگ و مهتر قوم.۴. [قدیمی، مجاز] اول چیزی.
-
چپ راس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چپراست› [قدیمی] čaprās ۱. نوعی تکمه و جاتکمه که در قدیم از ابریشم یا قیطان درست میکردند و جلو لباس بر روی سینه میدوختند: ◻︎ ز بسکه دست برِِ او به سینه دوختهام / گمان برند که چپراس بر قبا دارم (طاهر وحید: لغتنامه: چپراست).۲. نوعی حمایل ...
-
راس الجدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) ra'soljady قسمتی از منطقةالبروج در محاذات اول برج جدی که هروقت آفتاب در این نقطه باشد نهایت دوری آن در طرف جنوب از خط استوا و مطابق با اول زمستان است.
-
راس السرطان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) ra'sossaratān آن قسمت از منطقةالبروج که در محاذات اول برج سرطان و نهایت دوری آفتاب از خط استوا در طرف شمال در این نقطه و مطابق اول فصل تابستان است.
-
راس الغول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) ra'solqul ستارهای در صورت فلکی شمالی برشاوش.
-
راس المال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ra'solmāl ۱. [عامیانه] اصل پولی که به بهای کالایی داده میشود.۲. [قدیمی] اصل مال؛ سرمایه؛ اصل سرمایه.