کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذی حساب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ذی الحجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: ذیالحَجّة] zelhajje =ذوالحجه
-
ذی القربی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zelqorbā =ذوالقربی
-
ذی القعده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: ذیالقَعدَة] zelqa'de =ذوالقعده
-
ذی المقدمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذیالمقدمة] zelmoqaddame =ذوالمقدمه
-
ذی بال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹ذوبال› [قدیمی] zibāl ۱. خطیر.۲. شریف.۳. عزیز.۴. شگرف.۵. امری که در آن اهتمام شود.
-
ذی پنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] ‹زیپنبه› [قدیمی] zipambe ۱. کلمهای که در موقع نوعی رقص و نشاط یا در حال مسخره کردن کسی بر زبان میآورند.۲. (اسم، صفت) کسی که نقش پهلوانپنبه را بازی کند.۳. (اسم، صفت) کسی که هنگام پنبه زدن حلاج به آهنگ کمان او برقصد و دیگرا...
-
ذی جاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. معرب] ‹ذوجاه› [قدیمی] zijāh صاحب جاهومقام؛ دارای قدر، شرف، و منزلت.
-
ذی حق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ذیحقّ] ‹ذوحق› [قدیمی] zihaq[q] صاحب حق؛ دارای حق؛ سزاوار.
-
ذی حیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذیحیاة] ‹ذوحیات› zihayāt دارای حیات؛ زنده؛ جاندار.
-
ذی دخل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] zidaxl کسی که در امری مداخله داشته باشد.
-
ذی روح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ziruh دارای روح؛ جاندار.
-
ذی شان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] ziša'n صاحب شٲن و شوکت.
-
ذی شرافت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] zišerāfat صاحب شرافت؛ دارای شرف و بزرگی.
-
ذی شعور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] zišo'ur دارای شعور و ادراک.
-
ذی شوکت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ذیشَوکت] ‹ذوشوکة› [قدیمی] zišo[w]kat صاحب شوکت؛ دارای شوکت و جلال.