کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذِکْرٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ذکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: ذکور] zakar ۱. [مقابلِ اُنثی] مرد؛ نر.۲. آلت مردی.۳. [قدیمی] بهترین نوع آهن و مس.
-
ذکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zekr ۱. یاد کردن.۲. بر زبان راندن؛ مطلب یا موضوعی را بر زبان آوردن.۳. یاد.۴. (اسم) [قدیمی] آوازه؛ صیت.۵. ثنا.۶. [جمع: اذکار] دعا.۷. (اسم) نماز.۸. ورد.
-
خامل ذکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹خاملالذکر› [قدیمی] xāmelzekr فاقد شهرت؛ گمنام؛ بینام و نشان: ◻︎ کسی که باشد مجهولنام و خاملذکر / به ذکر او شود اندر جهان همه مذکور (فرخی: ۱۹۶).
-
واژههای همآوا
-
ذکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: ذکور] zakar ۱. [مقابلِ اُنثی] مرد؛ نر.۲. آلت مردی.۳. [قدیمی] بهترین نوع آهن و مس.
-
ذکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zekr ۱. یاد کردن.۲. بر زبان راندن؛ مطلب یا موضوعی را بر زبان آوردن.۳. یاد.۴. (اسم) [قدیمی] آوازه؛ صیت.۵. ثنا.۶. [جمع: اذکار] دعا.۷. (اسم) نماز.۸. ورد.
-
جستوجو در متن
-
اذکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ذِکر] 'azkār = ذِکر
-
ذکور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ذَکَر] zokur =ذَکَر
-
تسبیح خوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] tasbihxān ۱. کسی که ذکر خدا میکند.۲. آنکه ذکر خدا را با آواز خوش میخواند.
-
تعلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'lil علت ذکر کردن؛ علت و سبب امری را بیان کردن؛ مطلبی را با ذکر دلیل و علت ثابت کردن.
-
سابق الذکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sābeqozzekr درپیشذکرشده؛ پیشگفتهشده.
-
مقدمه چینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] moqaddamečini ذکر مقدمه برای بیان مطلبی.
-
علیه ماعلیه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] 'ale(a)yhemā'ale(a)yh[e] بر او باد آنچه بر اوست. Δ پس از ذکر نام بدکاران میآید.
-
نسب نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] nesbatnāme نوشتهای که اصل و تبار و نام اجداد کسی در آن ذکر شده باشد.