کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذهنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذهنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ذهن) [عربی. فارسی] zehni ۱. مربوط به ذهن.۲. ایجادشده بهوسیلۀ ذهن.۳. [مقابلِ عینی] جاگرفته در ذهن.
-
جستوجو در متن
-
عقب مانده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (روانشناسی) 'aqabmānde = 〈 عقبماندۀ ذهنی〈 عقبماندهٴ ذهنی: (روانشناسی) کسی که در مهارتهای ذهنی به رشد لازم نرسیده است.
-
سوبژکتیو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: subjective] subžektiv ذهنی؛ درونی.
-
اندیشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) 'andišidan ۱. فعالیت ذهنی آگاهانه برای شکلدهی به تصورات ذهنی و دریافت مطلب؛ اندیشه کردن؛ فکر کردن.۲. خیال کردن؛ پنداشتن.
-
خالی الذهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: خالِیالذّهن] xāliyozzehn بدون اطلاع و سابقۀ ذهنی از مطلب یا خبری.
-
جذبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جَذْبـَة] [مجاز] jazabe نیروی ذهنی که موجب اثرگذاری و تسلط شخص بر دیگران میشود.
-
اکسپرسیونیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: expressionnisme] (هنر) 'ekspersiyonism طریقهای در هنر که گویای حالات ذهنی هنرمند است و عواطف و احساسات درونی او را مینمایاند.
-
فکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: افکار] fekr ۱. فعالیت آگاهانۀ ذهن برای دریافتن چیزی؛ اندیشه.۲. محصول فعالیت ذهنی.۳. مشغولیت ذهنی.۴. ذهن.۵. برنامه؛ هدف.۶. توجه؛ نگرانی.〈 فکر کردن: (مصدر لازم) اندیشه کردن؛ اندیشیدن.
-
کالیو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kāliv ۱. عقبماندۀ ذهنی.۲. [قدیمی] گیج؛ حیران؛ سرگشته.۳. [قدیمی] کَر؛ ناشنوا.
-
عینی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به عین) [عربی. فارسی] 'eyni ۱. [مقابلِ ذهنی] آنچه با یکی از حواس پنجگانه قابل حس باشد.۲. آشکار؛ هویدا.۳. واقعی؛ حقیقی.
-
استعداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'este'dād ۱. توانایی ذهنی و فطری برای انجام دادن یا فراگرفتن کاری.۲. [قدیمی] مهیا کردن؛ آماده کردن.۳. [قدیمی] مهیا شدن؛ آماده شدن.۴. [قدیمی] افراد و تجهیزات جنگی.
-
انتزاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entezā' ۱. (روانشناسی) فعالیت ذهنی که در آن از مجموع ویژگیهای یک چیز، ویژگی خاصی از آن مورد توجه قرار میگیرد.۲. [قدیمی] برکندن؛ از جای بیرون کشیدن.۳. [قدیمی] برکنده شدن.
-
چنته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] čante ۱. کیسه.۲. توبره.۳. کیسهای که درویشان و شکارچیان با خود برمیدارند و در آن توشه یا اسباب کار خود را میگذارند.۴. [مجاز] اطلاعات؛ دانش ذهنی.
-
نظری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به نظر) [عربی. فارسی] nazari ۱. [مقابلِ عملی] ویژگی علمی که متمرکز بر جنبههای غیرعملی است.۲. دارای جنبۀ غیرعملی؛ ذهنی.۳. دورۀ آموزش متوسطه، شامل کلاسهای اول تا سوم دبیرستان.