کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ذلّة] zellat ذلیل شدن؛ خوار شدن؛ پست و زبون شدن؛ خواری؛ زبونی.
-
واژههای همآوا
-
زلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: زلّة، جمع: زَلاّت] [قدیمی] zallat ۱. خطا؛ لغزش.۲. (اسم) گناه.
-
جستوجو در متن
-
خذلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] xezlān ۱. خودداری از یاری کردن.۲. درماندگی؛ ذلت؛ خواری.
-
اذلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ezlāl ۱. ذلیل کردن؛ خوار کردن؛ خوار پنداشتن؛ خوار شمردن.۲. خواری؛ ذلت.
-
مهانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مهانة] [قدیمی] mahānat ۱. خوار شدن.۲. خواری؛ ذلت.۳. سستی.۴. بدنامی؛ رسوایی.
-
هوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] havān ۱. خواروذلیل شدن.۲. خواری؛ ذلت.۳. سستی و سبکی.
-
عزت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عزَّة] 'ezzat ۱. [مقابلِ ذلّت] عزیز شدن؛ گرامی شدن؛ ارجمند شدن.۲. ارجمندی؛ احترام.۳. (اسم) [قدیمی، مجاز] خداوند.
-
خاکساری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xāksāri ۱. [مجاز] افتادگی؛ فروتنی؛ تواضع.۲. [مجاز] خواری؛ ذلت.۳. (صفت نسبی) هریک از پیروان فرقۀ شیعیمذهب خاکساریه (فرقهای از متصوفه).
-
غضاضت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غضاضَة] [قدیمی] qazāzat ۱. فروخواباندن چشم.۲. آهسته کردن آواز.۳. تروتازه شدن گیاه یا چیز دیگر.۴. تازهروی شدن.۵. کم شدن قدر کسی و فروافتادن از مرتبۀ خود؛ خواری؛ ذلت؛ منقصت.
-
زارزار
فرهنگ فارسی عمید
(قید) zārzār با سوز و اندوه شدید: زارزار گریستم.〈 زارزار سوختن: (مصدر لازم) [قدیمی] به خواری و زبونی آتش گرفتن و سوختن.〈 زارزار کشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی] با ذلت و خواری و زبونی کشتن.〈 زارزار نالیدن: (مصدر لازم) ناله کردن از سوز دل؛ س...