کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذعج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
زاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: زاگ، زاک] ‹زاگ، زاک، زاغ، زک› (شیمی) zāj جسمی معدنی، بلوریشکل، و بهرنگهای سفید، سبز، سیاه، و کبود با خاصیت قبض شدید که در آب حل میشود و در طب و صنعت به کار میرود.〈 زاج سبز: (شیمی) = سولفاتدوفر〈 زاج سفید: (...
-
زاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹زاچ، زچه› [قدیمی] zāj زنی که کمتر از هفت روز از زایمان او گذشته؛ زائو: ◻︎ دلیری که ترسد ز پیکار شیر / زن زاج خوانش مخوانش دلیر (ابوالمؤید بلخی: شاعران بیدیوان: ۵۹).