کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذریه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذریَّة، جمع: ذُرِّیّات و ذَراریّ] zorriy[y]e ۱. فرزند.۲. نسل.۳. فرزندان.
-
واژههای همآوا
-
ضریح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: ضرائح] zarih ۱. قبر؛ گور.۲. دور قبر.۳. صندوق چوبی یا فلزی مشبک که بر روی قبر میسازند.
-
جستوجو در متن
-
ذراری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ذُرّیَّة] (زیستشناسی) zarāri =ذریه
-
ذریات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ذریه] [قدیمی] zorriy[y]āt = ذریه
-
عترت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عترة] 'etrat اولاد و احفاد؛ ذریه؛ خانواده؛ عشیرۀ مرد.
-
نسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] nasl ۱. مردمی که در یک زمان واحد زندگی میکنند؛ مردم همعصر: نسل بعد از انقلاب.۲. (زیستشناسی) مجموعهای از جانداران که در سلسلهمراتب نژادی مرحلۀ واحدی را تشکیل میدهند: نسلِ لاکپشتهای غولپیکر در حال انقراض است.۳. ذریه؛ دودمان.۴. [قد...