کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذره بینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذره بینی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ذرهبین) [عربی. فارسی] zarrebini جانوران و چیزهای بسیارریز که جز با ذرهبین دیده نشوند: جانوران ذرهبینی.
-
واژههای مشابه
-
ذره بین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (فیزیک) zarrebin عدسی کوچک که چیزهای ریز در زیر آن درشت دیده میشود و برای خواندن خطهای ریز و دیدن برخی چیزهای ریز به کار میرود.
-
ذره پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [مجاز] zarreparvar آنکه مردم ضعیف و حقیر و زیر دستان خود را پرورش دهد و به مقام و مرتبهای برساند.
-
ذره سان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] zarresān ۱. ذرهوار؛ مانند ذره.۲. حقیر و ضعیف.
-
جستوجو در متن
-
ورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برس› [قدیمی] vars مهار شتر، بهصورت چوبی که در بینی شتر میکنند: ◻︎ ایا کرده در بینیات حرص ورس / ز ایزد نیایدْت یک ذره ترس (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۵).