کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذرهساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ذره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) [عربی: ذرَّة، جمع: ذَرّات] zarre ۱. مقدار اندک از چیزی.۲. (اسم، فاعلی) هریک از اجسام ریزۀ پراکنده در هوا که در شعاع آفتاب دیده میشود.
-
ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sāz ۱. (موسیقی) هریک از آلات موسیقی که برای نواختن نغمههای موسیقی به کار میرود.۲. (موسیقی) آهنگ.۳. (بن مضارعِ سازیدن و ساختن) = ساختن۴. [قدیمی] آلت؛ وسیله؛ ابزار؛ اسبابوادوات.۵. [قدیمی] اسلحه، خواربار، و سایر لوازم مورد استفاده در جنگ؛ آلت ...
-
ذره بین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (فیزیک) zarrebin عدسی کوچک که چیزهای ریز در زیر آن درشت دیده میشود و برای خواندن خطهای ریز و دیدن برخی چیزهای ریز به کار میرود.
-
ذره بینی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ذرهبین) [عربی. فارسی] zarrebini جانوران و چیزهای بسیارریز که جز با ذرهبین دیده نشوند: جانوران ذرهبینی.
-
ذره پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [مجاز] zarreparvar آنکه مردم ضعیف و حقیر و زیر دستان خود را پرورش دهد و به مقام و مرتبهای برساند.
-
ذره سان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] zarresān ۱. ذرهوار؛ مانند ذره.۲. حقیر و ضعیف.
-
آهنگ ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (موسیقی) 'āhangsāz سازندۀ آهنگ؛ موسیقیدانی که آهنگهای موسیقی بسازد.
-
بهانه ساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bahānesāz بهانهتراش؛ آنکه برای کاری ناروا یا سرپیچی از کاری عذر و بهانه بیاورد.
-
کاشی ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kašisaz = کاشیپز
-
لعبت ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] lo'batsāz ۱. عروسکساز.۲. بتساز؛ بتگر.
-
لغت ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] loqatsāz آنکه لغت بسازد؛ آنکه لغت وضع کند.
-
چاره ساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) čāresāz ۱. چارهسازنده؛ چارهدان؛ چارهگر؛ چارهکننده: ◻︎ نشاید شدن مرگ را چارهساز / در چاره بر کس نکردند باز (نظامی۶: ۱۱۴۶).۲. از صفات باریتعالی۳. [قدیمی] علاجکننده.
-
چراغ ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) čerāqsāz کسی که چراغ میسازد یا تعمیر میکند.
-
حلبی ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] halabisāz کسی که پیشهاش ساختن اشیای حلبی است؛ آن که ظرفهایی از حلبی میسازد.
-
خاتم ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] xātamsāz = خاتمکار