کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذرات معلق در هوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
معلق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mo'allaq آویختهشده؛ آویزان.〈 معلق زدن: از زمین به هوا جستن و چرخ خوردن بهطوری که سر به طرف زمین آید و بهسرعت راست شود.
-
ریزگرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (هواشناسی) rizgard تودۀ عظیمی از ذرات بسیارریز جامد، مانند خاک، املاح، دود، و امثال آن که در جو پراکنده است و باعث تیره شدن هوا در نزدیکی سطح زمین میشود.
-
ماسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: masque] māsk ۱. صورتک؛ نقاب.۲. پوشش پارچهای که برای جلوگیری از ورود ذرات معلق در هوا جلوی بینی و دهان قرار میدهند.۳. وسیلهای که برای محافظت از سوختگی در موقع جوشکاری جلوی صورت میگیرند.۴. [مجاز] حالتی که فرد برای پنهان کردن احساسات...
-
متان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: méthan] (شیمی) metān گازی بیرنگ، بیبو، بیطعم، سبکتر از هوا، و قابل احتراق که با شعلۀ زرد در هوا میسوزد و در مرداب، فاضلاب، و معادن زغالسنگ یافت میشود؛ گاز مرداب.
-
آویزان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āvizān ۱. آویخته؛ معلق.۲. (قید) در حال آویختگی.۳. طفیلی؛ مزاحم.۴. [عامیانه] غمگین.۵. در حال دعوا؛ گلاویز.
-
ساسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] sāsāt دریچۀ کوچکی در دستگاه کاربراتور در جلو لولۀ هوا.
-
خفگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (پزشکی) xafegi حالتی که بهواسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی، و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست میدهد و گاه سبب مرگ میشود.
-
کنسرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: conserve] konserv خوراک آماده که در قوطی سربستۀ فاقد هوا نگهداری میشود.
-
دلکو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: delco] delko دستگاه کوچکی در موتور اتومبیل برای توزیع برق جهت تولید انفجار در مخلوط هوا و بخار بنزین.
-
عجایب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عجائب، جمعِ عجیبَة] 'ajāyeb = عجیبه〈 عجایب هفتگانه: هفت بنای عظیم که قدما آنها را از عجایب دنیا میدانستند و عبارت بوده از: اهرام مصر، باغهای معلق بابل، مجسمۀ زئوس در شهر اُلمپیا (یونان)، آرامگاه موسولوس در آسیای صغیر، مجسمۀ ...
-
بادبزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بادزنه، بادبیزن، بادبیزان، بابیزن، بادویزن، بادبیز› bādbezan وسیلهای برای بهحرکت در آوردن هوا و ایجاد باد.
-
بارومتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: baromètre] (فیزیک) bārometr وسیلهای برای اندازهگیری فشار هوا شامل لولهای شیشهای که در تشتک کوچکی حاوی جیوه قرار داده میشود.
-
بخار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: ٲبخِرَة] (فیزیک) boxār مادهای که از مادۀ در حال تبخیر جدا شود و به هوا برود؛ صورت گازی ماده؛ گاز.
-
ریل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: rail] reyl مسیر فلزی یا چوبی، روی زمین یا در هوا که مخصوص حرکت واگون بار یا مسافر است.
-
تارمیغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tārmiq مه غلیظ؛ مه تیره که در زمستان هوا را تیره و تاریک کند.