کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذخیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذخیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذخیرَة، جمع: ذَخائِر] zaxire هر چیزی که برای روز مبادا نگه دارند؛ آنچه آماده سازند برای وقت حاجت؛ پسانداز؛ اندوخته؛ ستنج.
-
جستوجو در متن
-
مدخر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moddaxar ذخیرهشده؛ اندوخته؛ پساندازشده؛ آنچه ذخیره شود.
-
ذخایر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذخائر، جمعِ ذخیره] zaxāy(')er = ذخیره
-
الفخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [قدیمی] 'alfaxte اندوختهشده؛ ذخیرهشده.
-
مختزن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moxtazan ذخیرهشده؛ اندوختهشده.
-
ستنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصحفِ سپنج] setanj ذخیره؛ پسانداز.
-
اندوزنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'anduzande ذخیرهکننده؛ پساندازکننده.
-
ادخار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ‹اذخار› [قدیمی] 'eddexār پسانداز کردن؛ ذخیره کردن؛ اندوختن.
-
مخزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مخازن] maxzan جای نگهداری و ذخیره کردن چیزی؛ انبار.
-
مخزون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] maxzun ذخیرهشده؛ در خزانه نهادهشده.
-
پستایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پستا) pastāy(')i پسانداز؛ اندوخته؛ ذخیره.
-
زاپاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [روسی] zāpās ذخیره؛ رزرو؛ یدکی.
-
رزرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: réserve] rezerv اندوخته؛ ذخیره؛ پسانداز.
-
اندوخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) 'anduxte ۱. ذخیره؛ پساندازشده.۲. (بانکداری) پولی که در شرکتها یا بانکها برای احتیاط ذخیره میکنند؛ رزرو.