کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیالکتریک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dey ۱. ماه دهم از سال خورشیدی؛ ماه اول زمستان که موسم سختی سرما است.۲. [قدیمی] نام روزهای هشتم و پانزدهم و بیستوسوم هر ماه خورشیدی. Δ چون سه روز از روزهای ماه به نام دی بوده برای امتیاز آنها نام هر روز را به نام روز بعد افزوده روز هشتم ...
-
دی
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] di روز گذشته؛ دیروز.
-
دی اکسید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dioxyde] (شیمی) di'[y]oksid ترکیب دو اتم اکسیژن با یک فلز یا شبه فلز.
-
دی به دین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dadvidēn] ‹دیبادین› [قدیمی] deybedin نام روز بیستوسوم از هر ماه خورشیدی که زردشتیان در این روز جشنی برپا میکردند: ◻︎ دیبهدین است و دین مرد خرد / آن شناسم که لعل باده خورد (مسعودسعد: ۵۴۹).
-
دی به مهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] deybemehr نام روز پانزدهم از هر ماه خورشیدی که زردشتیان در این روز جشنی برپا میکردند: ◻︎ دیبهمهر است مهربانی کن / از همه چیز مهربانی بِه (مسعودسعد: ۵۴۷).