کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیگرگون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیگرگون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دیگرگونه، دگرگونه› digargun = دگرگون
-
جستوجو در متن
-
دیگرگونی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹دیگرگونگی› digarguni دیگرگون شدن؛ دیگرگونه شدن.
-
گردانده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گردانیده› gardānde ۱. گردشداده.۲. چرخانده.۳. [مجاز] دیگرگونشده.
-
رازدان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] rāzdān داننده راز؛ واقف بر اسرار: ◻︎ چون شما رندم امین و رازدان / دام دیگرگون نهم در پیششان (مولوی: لغتنامه: رازدان)، ◻︎ خدای رازدان کس را ز مخلوق / نکردهست آگه از راز مستر (ناصرخسرو: لغتنامه: رازدان).