کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیوار به دیوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دیواری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به دیوار) divāri مناسب یا مخصوص نصب به دیوار.
-
پادیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پازیر› pādir ستونی که به بغل دیوار شکسته محکم کنند که دیوار خراب نشود؛ دیرک: ◻︎ نه پادیر باید تو را نه ستون / نه دیوار خشت و نه زآهن درا (رودکی: صحاحالفرس: پادیر).
-
خازه بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xāzeband کسی که خازه به دیوار میمالد؛ گِلکار.
-
پریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: prise] (برق) periz جای دوشاخۀ برق که به دیوار نصب میکنند و آن را به سیم برق اتصال میدهند.
-
گچ کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gačkār استاد بنّا که کارش گچبری یا گچمالی به دیوار است؛ گچگر.
-
خازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xāze ۱. سرشته؛ خمیرکرده.۲. [قدیمی] گِلی که به دیوار میمالند.
-
طاق نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] tāqna(e,o)mā نمای دیوار که به شکل طاق ساخته شود.
-
رف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رفّ] raf ۱. تختهای طاقچه مانند که به دیوار اتاق نصب میشود تا اشیا را بر روی آن قرار دهند.۲. طاقچۀ باریک که در سرتاسر دیوار اتاق نزدیک سقف، با گچ درست میکنند.
-
شاغول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شاهول› šāqul گلولۀ فلزی آویخته به نخ که در بنّایی برای امتحان کردن کجی یا راستی پایه و دیوار به کار میبرند.
-
تنبوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tambuše لولۀ سفالی کوتاه که در زیر زمین یا میان دیوار برای ساختن راهآب به کار میرود.
-
چوب رختی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čubraxti وسیلهای دارای چند قلاب برای آویختن لباس که به دیوار با پشت در نصب میشود.
-
طیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] tayyān کسی که کارش گلکاری یا گچ مالیدن به دیوار است؛ بنّا؛ گلکار.
-
چینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چنه› čine ۱. دانهای که پرندگان میخوردند.۲. نوعی دیوار گِلی که سنگ و آجر در آن به کار نمیرود و لایههای آن را تکهتکه بر روی هم میچینند.۳. هر لایه از دیوار گِلی؛ دای.۴. (زمینشناسی) هر طبقه از زمین که از لحاظ آثار و بقایا مربوط به یک دوره...
-
واریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) vāriz ۱. = 〈 واریز کردن۲. خراب شدن؛ خرابی.〈 واریز کردن: (مصدر متعدی)۱. ریختن مقداری پول به یک حساب مشخص.۲. (مصدر لازم) فرو ریختن چیزی مثل گچ یا کاهگل از سقف یا دیوار؛ خراب شدن: دیوار اتاق واریز کرده بود.
-
انداوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اندایه› [قدیمی] 'andāve ۱. ماله؛ مالۀ بنایی که با آن گل یا گچ به دیوار میمالند.۲. شکوه؛ شکایت.