کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیواری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به دیوار) divāri مناسب یا مخصوص نصب به دیوار.
-
جستوجو در متن
-
سنگ چین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) sangčin ویژگی دیواری که با چیدن سنگها بر روی هم ساخته باشند.
-
فرسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fresque] feresk نوعی نقاشی دیواری که بر روی گچ مرطوب انجام میشود.
-
آلنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ālang خندق یا دیواری که در اطراف قلعه یا بر گرد سپاه برای محافظت درست کنند؛ مورچال؛ سنگر.
-
پاراوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: paravent] pārāvān دیواری قابل جابجا شدن که از تخته و پارچه ساخته میشود و بهوسیلۀ آن قسمتی از یک فضا را از قسمت دیگر جدا میکنند.
-
سیبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] ‹سیبه› [قدیمی] sibā دیواری که در سر کوچه، محله یا جای دیگر برای محافظت و جلوگیری از هجوم دشمن درست کنند.
-
باره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāre ۱. قلعه.۲. دیواری که بر دور شهرها و قلعهها بنا میکردند: ◻︎ سنگ بر بارۀ حصار مزن / که بُوَد کز حصار سنگ آید (سعدی: ۱۲۳).
-
پاندول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pendule] ‹فندول› pāndu(o)l ۱. آویزی که در بعضی از ساعتهای دیواری به چپ و راست حرکت میکند.۲. (فیزیک) جسم سنگین آویختهای که حرکت نوسانی داشته باشد؛ آونگ.
-
درسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹درساره› [قدیمی] darsār ۱. درگاه.۲. پردهای که در پیش در خانه بیاویزند.۳. دیواری که در حیاط جلو در خانه درست کنند که داخل خانه دیده نشود.
-
پالانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pālāne ۱. چهار دیواری سرپوشیده که بالای بام بر روی پلکان میسازند؛ خرپشته.۲. ردهای از دیوار که با دو آجر سربهسر شبیه شیروانی بر روی دیوار میسازند که برف و باران روی دیوار نماند.
-
چاووش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹چاوش› čāvuš ۱. کسی که پیشاپیش دستهای حرکت میکند و اشعار مذهبی میخواند.۲. [قدیمی] کسی که پیشاپیش قافله یا لشکر حرکت میکرد و آمدن آنان را با صدای بلند اعلام میکرد: ◻︎ بانگ چاووشان چو در ره بشنود / تا نبیند رو به دیواری کند (مولوی: ۳۶...
-
چپر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čapar ۱. دیواری که از چوب و علف و شاخههای درخت درست میکنند؛ پرچین.۲. نرده.۳. کلبۀ کوچکی که از شاخههای درخت و گیاههای خشک درست میکنند؛ کپر.۴. گروهی انسان یا حیوان که دایرهوار گرد آمده و حلقه زده باشند.۵. وسیلهای در دستگاه پارچهبافی و نوا...
-
پرچین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) parčin ۱. دیواری که از بوتههای خار و شاخههای درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند.۲. شاخوبرگ درخت و بوتههای خار که بر سر دیوار باغ بهردیف بگذارند تا مانع عبور شود: ◻︎ تا نگار من ز سنبل بر سمن پرچین نهاد / داغ حسرت بر دل صورتگران چین نه...
-
سد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سدّ] sad[d] ۱. دیواری ضخیم که از سنگ و سیمان یا آجر و آهک یا چوب و آهن برای بالا آمدن سطح آب و آبیاری زمینهای اطراف یا جلوگیری از سیل، در جلو آب میسازند.۲. [عربی: سَدّ، جمع: اَسداد] بند؛ حائل میان دو چیز.۳. (اسم مصدر) بستن؛ بند کردن.۴....