کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دین به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی دین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bidin آنکه دین ندارد؛ لامذهب.
-
دین پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dinparvar حامی و مروج دین؛ کسی که دین را ترویج و تقویت کند.
-
دین پژوه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹دینپژه› [قدیمی] dinpažuh پژوهندۀ دین؛ جویندۀ دین؛ دیندار.
-
دین پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) dinpanāh پشت و پناه دین؛ حامی دین.
-
دین داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dindāri دین داشتن؛ تدین؛ زهد و تقوا.
-
دین ور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] dinvar دیندار؛ متدین.
-
پاک دین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دینپاک› [قدیمی، مجاز] pākdin کسی که دین و آیین راست و درست دارد؛ دیندرست.
-
ناپاک دین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] nāpākdin کافر؛ ملحد.
-
هام دین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] hāmdin = همدین
-
هم دین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hamdin دو یا چند تن که دارای یک کیش و آیین باشند؛ همکیش.
-
جستوجو در متن
-
قشری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به قشر) [عربی. فارسی] qešri ۱. [مجاز] کسی که به ظاهر احکام دین توجه دارد، به باطن امر توجه نمیکند، و تٲویل و قیاس را در امر دین روا نمیدارد.۲. بدون دقت و تٲمل؛ سطحی.
-
حنیف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: حُنَفاء] hanif ۱. راست؛ مستقیم.۲. ثابت و پایدار در دین.۳. کسی که متمسک به دین اسلام یا در ملت ابراهیم و موحد باشد.
-
به آیین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] beh[']āy(')in ۱. آیین نیکو.۲. کسی که دین و آیین خوب دارد.
-
ایمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ کفر] 'imān ۱. گرویدن.۲. عقیده داشتن.۳. [مقابلِ کفر] (فقه) تصدیق و عمل به احکام دین یعنی اقرار به لسان و عمل به ارکان.