کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دیمه، دیمی› (کشاورزی) deym ویژگی زراعتی که با آب باران نمو کند و آن را آب ندهند.
-
دیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مقابلِ قاق] [قدیمی] dim در قاببازی، کسی که در بازی حق تقدم دارد.
-
دیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دیمه، دیمر› [قدیمی] dim روی؛ رخسار؛چهره: ◻︎ عنبرین خطی و بیجادهلب و نرگسچشم / حبشیموی و حجازیسخن و رومیدیم (فرخی: ۲۴۶).
-
دیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dim = دیمه
-
واژههای مشابه
-
فرخ دیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farroxdim فرخروی؛ زیبارو: ◻︎ کی بُوَد کی که بازبینم باز / آن همایونلقا و فرخدیم (مسعود سعد: ۵۰۴).
-
جستوجو در متن
-
بج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bo(a)j ۱. زهاب؛ زهآب.۲. زراعت دیم.
-
بلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ballak کشاورزی که بهتنهایی برای خود کار میکند و کارش زراعت دیم یا صیفیکاری است؛ بلککار.
-
بخس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] baxs ۱. ناقص.۲. کم؛ اندک.۳. زمینی که بدون آبیاری حاصل میدهد؛ زراعت دیم.
-
آبی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به آب) 'ābi ۱. (زیستشناسی) ویژگی موجود زندهای که در آب زیست میکند؛ آبزی: اسب آبی، سگ آبی، مار آبی.۲. (اسم، صفت نسبی) از سه رنگ اصلی، مانندِ رنگ آسمان یا رنگ آب دریا؛ رنگ کبود روشن.۳. دارای این رنگ.۴. مربوط به آب.۵. ویژگی چیزی ...