کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تیرک› dirak ستون خیمه؛ تیری که در وسط چادر برپا میشود و چادر بر روی آن قرار میگیرد.
-
جستوجو در متن
-
دکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دگل› dakal ۱. تیر بلند و ستبر که در زمین برپا کنند، مانند ستون خیمه که چادر بر روی آن قرار میگیرد؛ دیرک.۲. ستون میان کشتی که بادبانها را به آن میبندند.
-
پادیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پازیر› pādir ستونی که به بغل دیوار شکسته محکم کنند که دیوار خراب نشود؛ دیرک: ◻︎ نه پادیر باید تو را نه ستون / نه دیوار خشت و نه زآهن درا (رودکی: صحاحالفرس: پادیر).
-
وند
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) (ادبی) vand ۱. عضو؛ وابسته (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پیشوند، پسوند.۲. منسوب به (در ترکیب با کلمۀ دیگر): باوند، فولادوند، دیرکوند، سکوند، دماوند.۳. دارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): گاووند، دولتوند.
-
تیرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tirak ۱. [مصغرِ تیر] [قدیمی] تیر کوچک: ◻︎ چه چیز است آن رونده تیرکِ خُرد / چه چیز است آن پَلالَک تیغ بُران (رودکی۱: ۱۲۰).۲. جهش خون از رگ یا آب از سرنگ، سوراخ مشک، و مانندِ آن.۳. ‹دیرک› ستونی که در وسط چادر یا سراپرده برپا میشود و چادر بر روی ...
-
ستون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹استون، استن› sotun ۱. پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود؛ پایهای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند.۲. (نظامی) دستهای از سربازان که پشت سر هم در یک خط حرکت کنند.۳. دیرک خیمه.۴. نوشتهای که بهصورت عمودی، و موازی نوشت...