کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیدگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیدگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دیدهگاه، دیدهگه، دیدگه› didgāh ۱. جای نشستن یا ایستادن دیدبان؛ جای بلند که از بالای آن دیدبانی کنند.۲. چشمانداز؛ منظره.
-
جستوجو در متن
-
دیده گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] didegāh = دیدگاه
-
نظرگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] nazargāh ۱. دیدگاه؛ عقیده.۲. جای نظر کردن؛ جای نگریستن؛ تماشاگاه.
-
نگرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) negareš ۱. دیدگاه.۲. ملاحظه؛ رعایت.۳. نظر؛ نگاه؛ دیدن.
-
کالوینیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: calvinisme] kālvinism فرقهای در مسیحیت که بر اساس دیدگاههای ژان کالون، روحانی مسیحی شکل گرفت که منکر آداب و سنن، تشریفات، و پارهای از مراسم و مقررات مذهب کاتولیک بود.
-
غو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غیو› [قدیمی] qa(e)v بانگ و آواز بلند؛ فریاد؛ خروش؛ غریو: ◻︎ غو دیدهبان باید از دیدگاه / کانوشه سر تاج گشتاسپشاه (فردوسی: ۵/۲۷۴)، ◻︎ برآمد ده و افکن و گیر و رو / غریویدن کوس پیکار و غو (اسدی: ۹۴).
-
زاویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زاویَة] zāviye ۱. (ریاضی) فضای میان دو خط یا دو سطح متقاطع.۲. [مجاز] طرز نگرش به چیزی؛ دیدگاه.۳. کنج؛ گوشه.۴. [قدیمی] عبادتگاه زاهدان و صوفیان؛ خانقاه.۵. [قدیمی] اتاقی در خانقاه برای ذکر گفتن یا نماز خواندن.۶. [قدیمی] محل زندگی؛ خانه.۷. ...