کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیدنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیدنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) didani سزاوار دیدن؛ لایق نگریستن؛ قابل دیدن.
-
جستوجو در متن
-
تماشایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به تماشا) [عربی. فارسی] tamāšāy(')i ۱. هرچیز دیدنی و قابل تماشا.۲. (اسم، صفت نسبی) [قدیمی] تماشاچی.
-
دیداری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به دیدار) didāri ۱. بصری.۲. [قدیمی] قابل رؤیت؛ دیدنی؛ درخور دیدن: ◻︎ مردم ز راه علم بُوَد مردم / نه زاین تن مصور دیداری (ناصرخسرو: ۴۸۹).۳. [قدیمی، مجاز] زیبا.