کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیباچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیباچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dibāče ۱. مقدمه؛ شرحی که در اول کتاب نوشته شود.۲. [قدیمی، مجاز] روی و رخساره: ◻︎ شکستهدل آمد بر خواجه باز / عیان کرده اشکش به دیباچه راز (سعدی۳: ۳۶۵).
-
جستوجو در متن
-
سرآغاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sar[']āqāz دیباچه؛ مقدمه؛ هرچه که با آن چیزی شروع شود.
-
معنون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'anvan ۱. دارای دیباچه و مقدمه.۲. شخص دارای عنوان و مقام.
-
گشادنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گشادهنامه› [قدیمی] gošādnāme ۱. نامۀ سرگشاده.۲. حکم؛ فرمان.۳. منشور پادشاهان.۴. عنوان کتاب یا نامه.۵. دیباچۀ کتاب.
-
خطبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: خطبَة، جمع: خُطَب] [قدیمی] xotbe ۱. وعظ و سخنرانی امامجمعه قبل از آغاز نماز.۲. مقدمه یا دیباچۀ کتاب.
-
دیباجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دیباجَة] [قدیمی] dibāje ۱. =دیباج۲. وجه؛ روی؛ رخساره.۳. آغاز کتاب؛ مقدمۀ کتاب؛ دیباچه.
-
براعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: براعة] [قدیمی] barā'at ۱. شیوایی و فصاحت در کلام.۲. برتری یافتن در علم و فضل یا کمال و جمال.〈 براعت استهلال: (ادبی) در بدیع، آوردن کلمات و عباراتی در دیباچۀ کتاب یا مطلع قصیده که دلالت بر موضوع کتاب یا قصیده میکند و خوانند...
-
برنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ورنامه› barnāme ۱. مجموعهای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام میشود؛ دستور کار؛ پرگرام.۲. بخشهای پخششده از تلویزیون، رادیو، نمایش، و مانندِ آن.۳. جدولی برای انجام بعضی کارها: برنامهٴ مسابقات.۴. دستورالعمل دادهشده به رایانه.۵. [...