کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دگرگون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دگرگون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) degargun ۱. جور دیگر؛ طور دیگر.۲. واژگون و سرنگون.۳. منقلب.۴. رنگ دیگر.
-
جستوجو در متن
-
دیگرسار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] digarsār = دگرگون
-
دیگرگون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دیگرگونه، دگرگونه› digargun = دگرگون
-
تغییر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqy(')ir ۱. از حالی به حالی برگردانیدن؛ دگرگون کردن.۲. دگرگون شدن؛ از حالی به حالی دیگر درآمدن.
-
گردیده حال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] gardidehāl آنکه حالش دگرگون شده باشد.
-
متحول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَحوّل] mote(a)havvel دگرگونشونده.
-
مغیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqayyar از حالی به حالی برگشته؛ دگرگونشده.
-
مقلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqalleb دگرگونکننده؛ برگرداننده.
-
تبدل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tabaddol عوض شدن؛ بدل شدن؛ دگرگون شدن.
-
متغیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَغیّر] mote(a)qayyer ۱. ویژگی کسی یا چیزی که تغییر پیدا کند و دگرگون شود؛ دگرگون.۲. آشفته و خشمگین.۳. ناراحت و نگران.
-
دگرسان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) ‹دیگرسان› [قدیمی] degarsān دگرگون؛ طور دیگر؛ جور دیگر: ◻︎ مشیات خلق نگردد دگرگون / قضیات سابق نگردد دگرسان (عبدالواسع جبلی: ۲۹۴).
-
تحول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahavvol ۱. برگشتن از حالی به حال دیگر؛ منقلب شدن؛ دگرگون شدن.۲. دگرگون شدن اوضاع.۳. جابهجا شدن.
-
محول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mohavvel تغییردهنده؛ انتقالدهنده؛ دگرگونکننده.
-
مغایر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqāyer ۱. مخالف؛ ناجور.۲. دگرگون.