کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دچار هراس سخت شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ذوبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zavabān ۱. گداختن؛ گداخته شدن.۲. سخت شدن گرمی آفتاب.
-
اشتداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eštedād ۱. سخت شدن.۲. قوی شدن.۳. استوار شدن؛ استواری.
-
تغیظ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqayyoz ۱. به خشم شدن؛ خشم گرفتن؛ خشمناک شدن.۲. سخت گرم شدن.
-
صعوبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) so'ubat [عربی: صعوبة]۱. دشوار شدن؛ سخت شدن؛ مشکل شدن کار.۲. دشواری و سختی کار.
-
تعسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'assor ۱. دشوار شدن؛ سخت شدن.۲. دشواری و سختی.
-
تشدد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašaddod ۱. سخت شدن.۲. سختی کردن؛ درشتی کردن.
-
تصادم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasādom به هم زده شدن؛ به هم کوفته شدن؛ سخت به هم خوردن دو چیز؛ کوفته شدن دو جسم به یکدیگر.
-
چغر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) čeqer, čaqar ۱. پوست پینهبسته.۲. ‹چَغَل، شَغَر› ویژگی هرچیز سفت و سخت، مانند گوشت نپخته که زیر دندان جویده نشود.۳. (اسم) (زیستشناسی) گیاهی سفید و بوتهمانند شبیه جارو.〈 چغر شدن: (مصدر لازم) سفت و سخت شدن.〈 چغر گشتن: = 〈 چغر شد...
-
انهماک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enhemāk ۱. کوشیدن در کاری.۲. سخت سرگرم شدن به کاری و مبالغه کردن درآن.
-
شغف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šaqaf ۱. سخت دلبسته شدن.۲. نهایت دلبستگی؛ بالاترین درجۀ عشق و دلباختگی.
-
تصلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasallob سخت شدن؛ سفت شدن.〈 تصلب شرائین: (پزشکی) سفت و ستبر شدن دیوارۀ سرخرگها و تنگ شدن راه جریان خون که ممکن است باعث فشارخون شود و بیشتر مربوط به پیری و سالخوردگی است.
-
استغراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esteqrāq ۱. [مجاز] سخت به کاری مشغول شدن؛ بیش از حد به چیزی توجه کردن.۲. (منطق) همه را فراگرفتن؛ شامل همه شدن.۳. (تصوف) توجه کامل سالک به گفتن ذکر، چنانکه از خودبیخود شود؛ مقام بیخودی و فنا.۴. [قدیمی، مجاز] از بین رفتن؛ نابو...
-
تحجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahajjor ۱. [مجاز] جانبداری کردن از عقاید و افکار قبلی همراه با نپذیرفتن آرا و اندیشههای نو.۲. [قدیمی] سفت شدن؛ سخت شدن مانند سنگ.۳. [قدیمی] سنگ شدن؛ بهصورت سنگ درآمدن.
-
کلسترول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cholesterol] (زیستشناسی) kole(o)st[e,o]rol مادهای از جنس چربی که بیشتر در بافتهای عصبی وجود دارد و افزایش آن در خون باعث سخت شدن جدار شریانها و ناراحتیهای قلبی میشود.
-
خفگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (پزشکی) xafegi حالتی که بهواسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی، و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست میدهد و گاه سبب مرگ میشود.