کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دِکُ پوزِتْ جَعِمْ کو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dak ۱. = 〈 دک شدن۲. = 〈 دک کردن〈 دک شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] آهسته از جایی بیرون رفتن و ناپدید شدن.〈 دک کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه] کسی را به بهانهای از جایی راندن و بیرون کردن.
-
دک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دغ› [قدیمی] dak سر، بهویژه سر بیمو.〈 دکوپوز: [عامیانه] ظاهر شخص.〈 دکودنده: [عامیانه] بالاتنه.〈 دکودهن: [عامیانه] دهان و قسمتهای بیرونی آن.
-
دک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دکّ] [قدیمی] dak[k] کوفتن.