کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دِرمنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
درمنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) de(a)rmane, de(a)ramne گیاهی بیابانی و خودرو دارای ساقۀ راست و سخت، برگهای ریز و بریده و پوشیده از کرکهای سفید، و گلهای خوشهای سرخ یا زردرنگ که بلندیش تا نیممتر میرسد و آب و شیرۀ تلخ آن در طب به کار میرود؛ درمنۀ ترکی؛ علف جا...
-
واژههای همآوا
-
درمنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) de(a)rmane, de(a)ramne گیاهی بیابانی و خودرو دارای ساقۀ راست و سخت، برگهای ریز و بریده و پوشیده از کرکهای سفید، و گلهای خوشهای سرخ یا زردرنگ که بلندیش تا نیممتر میرسد و آب و شیرۀ تلخ آن در طب به کار میرود؛ درمنۀ ترکی؛ علف جا...
-
جستوجو در متن
-
شیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] ših = درمنه
-
یوشن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) yušan = درمنه
-
افیلون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'afilun درمنۀ کوهی.
-
شاوزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جاوزد، جاورد› (زیستشناسی) [قدیمی] šāvazd نوعی خار سفید شبیه درمنه.
-
جاورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جاوزد، جاوز› (زیستشناسی) jāvard خار؛ نوعی خار سفید؛ سپیدخار؛ درمنۀ سپید.
-
ورک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) varak بوتهای خاردار با ساقههای پُرخار که برای سوزاندن به کار میرفته؛ درمنه؛ علف جاروب.
-
ژاژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) žāž ۱. (زیستشناسی) گیاهی بیمزه، خاردار، و خودرو شبیه درمنه که در صحراها میروید. شتر آن را از زمین میکند و میجود اما نمیتواند نرم کند و فرو ببرد. جز سوختن مصرفی ندارد.۲. [مجاز] سخن بیهوده و بیمعنی؛ یاوه.۳. (زیستشناسی) کنگر.۴. (زیستشناسی...