کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دُوشیدَن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: dušitan.duxtan] ‹دوشانیدن› dušidan بیرون آوردن شیر از پستان گاو، گوسفند، و مانند آنها با دست؛ شیر از پستان بیرون کشیدن؛ دوختن.
-
واژههای همآوا
-
دوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: dušitan.duxtan] ‹دوشانیدن› dušidan بیرون آوردن شیر از پستان گاو، گوسفند، و مانند آنها با دست؛ شیر از پستان بیرون کشیدن؛ دوختن.
-
جستوجو در متن
-
دوختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] duxtan = دوشیدن
-
دوشانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] dušānidan = دوشیدن
-
لوغیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] luqidan ۱. دوشیدن.۲. نوشیدن.
-
دوش
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ دوشیدن و دوختن) duš ۱. = دوشیدن۲. دوشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): شیردوش، گاودوش.
-
دوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دوشنه› [قدیمی] duše ظرف شیر دوشیدن؛ ظرفی که در آن شیر بدوشند؛ گاودوش؛ گاودوشه؛ کاویش.
-
شیردوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹شیردوشه› širduš ۱. آنکه شیر میدوشد.۲. ظرفی که در آن شیر میدوشند.۳. دستگاهی که زنان تازهزا برای دوشیدن شیر خود به کار میبرند.