کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دَرَسْتَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
درست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: drust] dorost ۱. صحیح.۲. سالم؛ بیعیب.۳. [قدیمی] تمام؛ کامل.۴. [قدیمی] امین و استوار.۵. (اسم) [قدیمی] سیم و زر مسکوک و تمامعیار.〈 درست شدن: (مصدر لازم)۱. [عامیانه] ساخته شدن.۲. آماده شدن.۳. [عامیانه] اصلاح شدن.〈 درست کردن: ...
-
درست کردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) dorostkerdār = درستکار
-
واژههای همآوا
-
درست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: drust] dorost ۱. صحیح.۲. سالم؛ بیعیب.۳. [قدیمی] تمام؛ کامل.۴. [قدیمی] امین و استوار.۵. (اسم) [قدیمی] سیم و زر مسکوک و تمامعیار.〈 درست شدن: (مصدر لازم)۱. [عامیانه] ساخته شدن.۲. آماده شدن.۳. [عامیانه] اصلاح شدن.〈 درست کردن: ...
-
جستوجو در متن
-
پاک دین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دینپاک› [قدیمی، مجاز] pākdin کسی که دین و آیین راست و درست دارد؛ دیندرست.
-
گنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) gonjidan ۱. جا گرفتن چیزی در جایی یا میان چیز دیگر.۲. درست بودن؛ درست درآمدن.۳. جا داشتن.
-
مسدد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosaddad راست و درست.
-
مصحح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mosahhah صحیحشده؛ درستشده.
-
راستر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ راستتر] [عامیانه] rāstar صحیحتر؛ درستتر.
-
آب نبات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] 'ābnabāt نوعی از شیرینی که با شیرۀ شکر درست میکنند.
-
اصوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'asvab صوابتر؛ راستتر؛ درستتر.
-
انگبینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'angabine شیرینی یا حلوایی که با عسل درست کنند.
-
انگشتگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] 'angeštgar کسی که زغال درست میکند؛ زغالفروش.
-
ای واللـه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، شبه جمله) [عربی] [عامیانه] 'eyvallāh آری قسم به خدا؛ درست است؛ راست است.