کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دو کوهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دوبه دو
فرهنگ فارسی عمید
(قید) dobedo ۱. دوتادوتا؛ دوتایی.۲. دوتن با هم بدون شخص دیگر.
-
سگ دو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] sagdo[w] = سگدوی
-
یکی به دو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] yekibedo گفتگوی بیجا و بیمعنی؛ مشاجره؛ ستیزه کردن.〈 یکیبهدو کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] گفتگوی بیجا و بیمعنی کردن؛ مشاجره کردن؛ ستیزه کردن.
-
جستوجو در متن
-
پس کوهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ پیشکوهه] [قدیمی] paskuhe عقب زین اسب.
-
پیش کوهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] piškuhe برآمدگی جلو زین اسب؛ قربوس.
-
کوهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kuhe ۱. تل؛ پشته.۲. بلندی و برآمدگی چیزی.۳. برآمدگی جلو و عقب زین اسب.۴. موج آب.۵. نهیب؛ حمله: ◻︎ چو در معرکه برکشم تیغ تیز / به کوهه کنم کوه را سنگ ریز (نظامی۵: ۷۹۴).
-
زین کوهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زینکوه، زینکوده› [قدیمی] zinkuhe برآمدگی جلو و عقب زین اسب؛ کوهۀ زین؛ قربوس زین.
-
موج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَوج، جمع: امواج] mo[w]j جنبش و چینخوردگی سطح آب که بر اثر وزش باد و طوفان یا افتادن چیزی در آب پیدا میشود؛ کوهه؛ آبخیز؛ خیزآب.
-
آذرگشسب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ātūrgušasp، مخففِ آذرگشنسب] ‹آذرگشسپ› [قدیمی، مجاز] 'āzargošasb آتش جهنده؛ برق؛ صاعقه: ◻︎ یکی نیزه زد همچو آذرگشسپ / ز کوهه ببردش سوی یال اسپ (فردوسی: ۲/۳۹۰). Δ دراصل، نام یکی از سه آتشکدۀ بزرگ و معروف عهد ساسانیان بوده است که...