کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دو قبضه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دوبه دو
فرهنگ فارسی عمید
(قید) dobedo ۱. دوتادوتا؛ دوتایی.۲. دوتن با هم بدون شخص دیگر.
-
سگ دو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] sagdo[w] = سگدوی
-
یکی به دو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] yekibedo گفتگوی بیجا و بیمعنی؛ مشاجره؛ ستیزه کردن.〈 یکیبهدو کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] گفتگوی بیجا و بیمعنی کردن؛ مشاجره کردن؛ ستیزه کردن.
-
جستوجو در متن
-
قبضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قبضَة] qabze ۱. دستۀ شمشیر.۲. یک مشت از چیزی.۳. واحد اندازهگیری سلاحهای جنگی کوچک.〈 قبضه کردن: بهدست آوردن؛ تصرف کردن.
-
قائمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قائمَة، جمع: قائمات و قوائم] qā'eme ۱. = قائم۲. [قدیمی] ستون.۳. [قدیمی] قبضه؛ دسته.
-
ملک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: املاک] melk آنچه در قبضه و تصرف شخص باشد؛ زمین یا چیز دیگر که مال شخص باشد.
-
قاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qāb ۱. مقدار؛ اندازه.۲. نیمهای از کمان مابین قبضه و گوشۀ آن.〈 قاب قوسین: [قدیمی]۱. مقدار دو کمان.۲. [مجاز] قرب الهی؛ نزدیکی به خداوند: ◻︎ به قاب قوسین آن را بَرَد خدای که او / سبک شمارد در چشم خویش وحشت غار (ابوحنیفه: شاعرا...