کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دو صد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دوبه دو
فرهنگ فارسی عمید
(قید) dobedo ۱. دوتادوتا؛ دوتایی.۲. دوتن با هم بدون شخص دیگر.
-
سگ دو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] sagdo[w] = سگدوی
-
یکی به دو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] yekibedo گفتگوی بیجا و بیمعنی؛ مشاجره؛ ستیزه کردن.〈 یکیبهدو کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] گفتگوی بیجا و بیمعنی کردن؛ مشاجره کردن؛ ستیزه کردن.
-
واژههای همآوا
-
دوصد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ریاضی) [قدیمی] dosad = دویست
-
جستوجو در متن
-
آبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] 'ābi = بِه۱: ◻︎ گر تو صد سیب و صد آبی بشمری / صد نماند یک شود چون بفشری (مولوی: ۶۲).
-
هشت صد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: haštsat] (ریاضی) haštsad هشت بار صد؛ عدد «۸۰۰».
-
هفت صد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: haftsat] (ریاضی) haftsad هفت بار صد؛ عدد «۷۰۰».
-
سد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sad صد؛ عدد صد.
-
شاهده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: شاهدَة، مؤنثِ شاهد، جمع: شواهد] [قدیمی] šāhede = شاهد: ◻︎ رفت آن عجوز پر دغل، رفت آن زمستان و وَحَل / آمد بهار و زاد از او صد شاهد و صد شاهده (مولوی۲: ۱۲۰۲).
-
منطق الطیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منطقالطَّیر] [قدیمی] manteqotteyr ۱. زبان مرغان.۲. [مجاز] قدرت ارتباط با موجودات: ◻︎ منطقالطیری بهصوت آموختی / صد قیاس و صد هوس افروختی (مولوی: ۱۷۱).
-
دویست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ریاضی) devist عدد اصلی معادل دوبرابر صد؛ ۲۰۰.
-
پانصد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ریاضی) pānsad عدد اصلی، مرکب از پنج بار صد؛ «۵۰۰ ».
-
پنج صد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: panĵsat] [قدیمی] panjsad پانصد.