کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) duk ۱. آلت نختابی؛ آلت چوبی که با آن نخ میریسند.۲. آلت فلزی یا چوبی در ماشین نخریسی که نخ روی آن پیچیده میشود.
-
دوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: duc] duk لقب اشرافی مردانه در اروپا.
-
واژههای مشابه
-
دوک ریسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dukrise دوک؛ آلتی که با آن نخ میریسند.
-
جستوجو در متن
-
شبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šebk دوک؛ بادریسۀ دوک.
-
چرمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ چرم] [قدیمی] čarmak گلولۀ نخ که روی دوک پیچیده شود؛ بادریسۀ دوک.
-
مغزل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مغازل] [قدیمی] ma(e)qzal دوک.
-
شوکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شولک، شکک› [قدیمی] šukal بادریسۀ دوک.
-
شولک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šulak بادریسۀ دوک.
-
بناغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] banāq نخی که با دوک ریسیده میشود.
-
دوکچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ دوک] [قدیمی] dukče دوک کوچک نخریسی.
-
دوکدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dukdān ۱. جای گذاشتن دوک در ماشین نخریسی.۲. جعبهای که در آن دوکهای نخریسی را بگذارند.
-
فرموک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] farmuk ۱. گردنا.۲. نوعی اسباببازی شبیه دوک که دور خود میچرخد.۳. گلولۀ نخ که روی دوک پیچیده شده باشد.
-
دوشس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: duchesse] dušes عنوان اشرافی زنانه در اروپا؛ همسر دوک.