کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوّار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] da(o)vār سرگیجه؛ حالتی که شخص تصور میکند تمام چیزها دور او میچرخد.
-
دوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] davvār هر چیزی که گرد خود یا گرد چیز دیگر بچرخد و دور بزند؛ گردنده.
-
واژههای همآوا
-
دوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] da(o)vār سرگیجه؛ حالتی که شخص تصور میکند تمام چیزها دور او میچرخد.
-
دوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] davvār هر چیزی که گرد خود یا گرد چیز دیگر بچرخد و دور بزند؛ گردنده.
-
جستوجو در متن
-
گردان سپهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gardānsepehr سپهر گردنده؛ آسمانِ دوار.
-
سرگردا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sargardā سرگیجه؛ دوار سر.
-
سرگیجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) sargije حالتی که به انسان دست میدهد و تصور میکند همه چیز دور او میچرخد؛ دوار؛ سرگیچش.
-
سبزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ سبز] [قدیمی] sabzak ۱. سبزه؛ گیاه سبز.۲. صراحی که از شیشۀ سبز ساخته شده باشد.۳. بنگ: ◻︎ گفتا نشانه هست ولیکن تو خیرهای / کآن کس که بنگ خورد، دهد مغز او دوار ـ ز اندیشه و خیال فروروب سینه را / سبزک بنه ز دست و نظر کن به سبزهزار (مولوی۲:...
-
چرخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čarx ۱. وسیلهای مدور با حرکت دورانی که دور محور خود میچرخد: چرخ درشکه، چرخ گاری، چرخ اتومبیل.۲. هر نوع وسیلۀ مکانیکی دستی یا موتوری دارای حرکت چرخشی: چرخ خیاطی، چرخ پنبهریسی، چرخ نخریسی.۳. هر نوع وسیلۀ کوچک چرخدار جهت حمل بار.۴. [عامیانه] ...