کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دولت حکومت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دولت خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] do[w]latxāne خانۀ دولت؛ بارگاه؛ کوشک؛ کاخ سلطنتی.
-
دولت خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) do[w]latxāh ۱. خواهان دولت؛ طرفدار دولت.۲. خیرخواه.
-
دولت سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹دولتسرای› [قدیمی] do[w]latsarā سرای دولت؛ بارگاه؛ قصر؛ کاخ سلطنتی.
-
دولت یار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] do[w]latyār ۱. بختیار؛ نیکبخت.۲. توانگر.
-
صاحب دولت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [مجاز] sāhebdo[w]lat ۱. صاحباقبال؛ نیکبخت: ◻︎ که از بیدولتان بگریز چون تیر / بُنه در کوی صاحبدولتان گیر (نظامی۲: ۲۴۲).۲. [قدیمی] توانگر: ◻︎ طریق و رسم صاحبدولتان است / که بنوازند مردان نکو را (سعدی۲: ۶۸۳).۳. (تصوف) عارف؛ عارف و...
-
جستوجو در متن
-
کودتا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: coup d'état] (سیاسی) kudetā توطئه و قیام ناگهانی بخشی از طبقۀ حاکم برای براندازی حکومت و تشکیل دولت جدید.
-
کارگزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kārgozār ١. انجامدهندۀ کار.٢. کسی که از طرف دیگری کاری را اداره میکند.٣. واسطۀ دادوستد یا انجام یافتن کاری.٤. مٲمور دولت یا حکومت.٥. نمایندۀ یک مؤسسه یا شرکت در شهر دیگر.
-
فترت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فترَة، جمع: فترات] fatrat ۱. سستی؛ کندی؛ بازماندگی؛ ضعف.۲. (اسم) [قدیمی] زمانی که حکومت یا دولتی از میان رفته و هنوز دولت دیگری به جای آن برقرار نشده.۳. (اسم) مدت و فاصلۀ میان دو واقعه، بهویژه مدت تعطیل مجلس شورا.
-
قانون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی، جمع: قوانین] qānun ۱. دستورها، مقررات، و احکامی که از طرف دولت و مجلس برای برقراری نظم و اداره کردن امور جامعه وضع شود.۲. رسم؛ آیین؛ روش.۳. اصل اثبات شده در یک علم: قانون نیوتن، قانون علیت.〈 قانون اساسی: قانونی که پ...