کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دورترین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اقصا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: اقصیٰ، جمع: اقاصی] 'aqsā ۱. دورتر.۲. دورترین.
-
قصوا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: قصویٰ] [قدیمی] qosvā ۱. دورترین؛ دور.۲. بالاترین؛ بالا.
-
لژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: loge] lož ۱. محل مخصوص بهصورت غرفه که در تالار نمایش یا موسیقی است.۲. آخرین ردیف یا دورترین جایگاه نسبت به پردۀ سینما.
-
انقلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enqelāb ۱. (سیاسی) تحول اساسی در حکومت یک کشور توسط تودهای ناراضی جامعه که باعث تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره میشود.۲. آشوب؛ شورش.۳. برگشتن از حالی به حال دیگر؛ دگرگون شدن.۴. (نجوم) رسیدن خورشید به دورترین نقطه از استوای فلکی...