کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوراندیشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عاقبت اندیشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'āqebat[']andiši دوراندیشی؛ عاقبتاندیش بودن.
-
امعان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'em'ān غور کردن در مطلبی یا در کاری؛ دقت و دوراندیشی در کاری.
-
تعمق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'ammoq ۱. دوراندیشی کردن.۲. کنجکاوی و دقت بسیار کردن در امری؛ غور کردن.
-
تعمیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'miq ۱. گود کردن.۲. [مجاز] غور کردن؛ دوراندیشی کردن در امری.
-
حزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hazm ۱. هوشیاری و آگاهی؛ دوراندیشی در امری.۲. استوار کردن و محکم کردن کاری.
-
تامل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'ammol ۱. اندیشه کردن؛ فکر کردن.۲. درنگ کردن.۳. دقت کردن در امری.۴. دوراندیشی.
-
دوربینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) durbini ۱. دیدن از دور.۲. (پزشکی) حالت چشم که دور را بهتر از نزدیک ببیند.۳. [مجاز] دوراندیشی.
-
احتیاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehtiyāt ۱. با تدبیر کار کردن؛ هوشیاری به کار بردن.۲. دوراندیشی؛ عاقبتاندیشی.۳. (اسم) (نظامی) بخشی از نیروی نظامی یک کشور که در مواقع اضطراری به کار گرفته میشود.