کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: dur، مقابلِ نزدیک] dur ۱. چیزی که در دسترس ما نیست یا فاصلۀ بسیار (زمانی یا مکانی) دارد.۲. راهی که پیمودن آن وقت زیادی میبرد.〈 دور داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی]۱. دور نگهداشتن؛ دور کردن.۲. برحذر ساختن.
-
دور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] do[w]r ۱. گردیدن گرد چیزی؛ حرکت کردن و گردش کردن چیزی پیرامون چیز دیگر.۲. (اسم) [جمع: ادوار] گردش.۳. (اسم) گردش سال.۴. (اسم) عصر و زمان؛ روزگار.〈 دور برداشتن: (مصدر لازم) سرعت گرفتن؛ سرعت پیدا کردن؛ تند شدن.〈 دور زدن: (مصد...
-
جستوجو در متن
-
متباعد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motabā'ed دور از یکدیگر؛ دور.
-
اجلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اجلاء] [قدیمی] 'ejlā دور شدن از وطن؛ دور شدن از خانمان.
-
حاشاک
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] hāšāk دور باد از تو؛ دور از تو.
-
تجنیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajnib ۱. دور کردن.۲. دور داشتن کسی را از چیزی؛ پرهیز دادن.
-
چرخنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) čarxande چرخزننده؛ گردنده؛ کسی یا چیزی که دور خود یا دور دیگری بچرخد.
-
چرخیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) čarxidan دور خود یا دور چیزی گردیدن؛ چرخ زدن؛ چرخ خوردن.
-
شاسع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] šāse' ۱. دور؛ بعید.۲. (اسم) منزل دور.
-
گردنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gardande چیزی که دور خود میگردد.
-
تجانب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajānob دور شدن.
-
تغرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqarrob ۱. دوری گزیدن؛ دور رفتن.۲. از وطن دور شدن.
-
تله پاتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télépathie] (روانشناسی) telepāti نوعی ارتباط فکری میان دو نفر از راه دور و القای مطلبی از راه دور از طرف کسی برای کس دیگر.
-
دورافتاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) dur[']oftāde ۱. آنکه یا آنچه در محل دور قرار گرفته.۲. ویژگی زمین یا خانهای که از آبادی و از مردم دور باشد.