کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dude ۱. جسمی نرم و چرب و سیاهرنگ که از دود نفت میگیرند. از سوزاندن بعضی مواد صمغی و سقزی هم به دست میآید. در صنعت برای ساختن رنگهای نقاشی و مرکب چاپ به کار میرود.۲. [قدیمی] = دودمان۳. [قدیمی] نسل.
-
جستوجو در متن
-
هم خاندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) hamxān[a,e]dān همخانواده؛ همدوده.
-
پهلونژاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pahlo[w]nežād از نسل پهلوان؛ از دودۀ پهلوانان.
-
دودمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dutakmān] dud[e]mān خاندان؛ خانواده؛ خانمان؛ تبار؛ قبیله؛ دوده؛ دودخانه.
-
کربن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carbone] (شیمی) karbon عنصر غیرفلزی جامد که در طبیعت به حالتهای مختلف مانند الماس، گرافیت، دوده، زغال، و کک یافت میشود.
-
واکس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] vaks مادۀ روغنی مرکب از دوده و چربی و سولفات گوگرد که برای سیاه کردن کفشهای چرمی به کار میرود.
-
کردار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: kartār] kerdār ۱. کار؛ عمل؛ رفتار: ◻︎ کردار اهل صومعهام کرد می پرست / این دوده بین که نامهٴ من شد سیاه از او (حافظ: ۸۲۶ حاشیه).۲. (اسم) [قدیمی] طرز؛ روش؛ قاعده.
-
مداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مِداد] me(a)dād ۱. نوعی قلم که مغز آن با سرب سیاه یا مواد دیگر به رنگهای مختلف ساخته میشود و با آن مینویسند.۲. [قدیمی] مایعی اغلب سیاهرنگ که از دوده و امثال آن تهیه و در نوشتن از آن استفاده میشود؛ مرکّب.
-
نوده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] no[w]de ۱. ‹نواده› نوه؛ فرزندزاده: ◻︎ ای سر آزادگان و تاج بزرگان / شمع جهان و چراغ دوده و نوده (دقیقی: ۱۰۵).۲. ‹نودره› فرزند عزیز.
-
مرکب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] morakkab ۱. ترکیبشده؛ آمیختهشده.۲. آنچه از دو یا چند جزء ترکیب شده باشد.۳. (شیمی) ویژگی جسمی که از دو یا چند عنصر مختلف ترکیب شده و قابل تجزیه باشد؛ ویژگی جسم یا مادهای که بیش از یک عنصر در ساختمان آن باشد.۴. (اسم) مادهای برای نوشتن ...