کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دودمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دودمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dutakmān] dud[e]mān خاندان؛ خانواده؛ خانمان؛ تبار؛ قبیله؛ دوده؛ دودخانه.
-
واژههای مشابه
-
هم دودمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹همدوره› [قدیمی] hamdud[a,e]mān همخاندان؛ همخانواده.
-
جستوجو در متن
-
دودخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dudxāne دودمان؛ خانواده.
-
اروغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] ‹اوروق، اروق› [قدیمی] 'oruq خاندان؛ دودمان؛ خانواده؛ خویش؛ تبار.
-
اسره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اسرَة] [قدیمی] 'osre خاندان؛ دودمان؛ عائله؛ خانواده.
-
اویماق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹ایماق› [قدیمی] 'oymāq قبیله؛ طایفه؛ دودمان.
-
ارومه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ارومَة] ‹اروم› [قدیمی] 'orume ۱. ریشۀ درخت.۲. اصل؛ اساس.۳. خاندان؛ دودمان.
-
فامیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: famille] fāmil ۱. خانواده؛ دودمان.۲. خویشاوند.۳. [عامیانه] نام خانوادگی.
-
کوچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] kuč ۱. حرکت عدهای از مردم از سرزمینی به سرزمین دیگر.۲. (بن مضارعِ کوچیدن) = کوچیدن۳. (اسم) [قدیمی] طایفه؛ دودمان؛ خانواده.
-
خاندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xān[e]dān ۱. خانواده.۲. دودمان: ◻︎ مگر دشمن خاندان خودی / که با خانمانها پسندی بدی (سعدی: لغتنامه: خاندان).
-
خانواده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xānevāde ۱. کوچکترین واحد اجتماعی که شامل پدر، مادر، و فرزندان آنها است.۲. (زیستشناسی) تیره.۳. خاندان؛ دودمان؛ فامیل.
-
خانه برانداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] xānebar[']andāz کسی که خانه و زندگانی خود یا دیگری را بر باد دهد. امری یا چیزی که باعث نابود شدن و از بین رفتن خانواده بشود. * خانمانبرانداز؛ دودمانبرانداز.
-
تیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tire ۱. دستهای از مردم که از یک نژاد یا یک قبیله باشند؛ دودمان؛ خاندان؛ طایفه.۲. دسته؛ گروه؛ فرقه.۳. نژاد.