کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوباره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوباره
فرهنگ فارسی عمید
(قید) dobāre ۱. دو دفعه؛ دو مرتبه.۲. (صفت) مکرر؛ کاری که برای بار دوم صورت گیرد.
-
جستوجو در متن
-
دیگربار
فرهنگ فارسی عمید
(قید) digarbār بار دیگر؛ دوباره.
-
تکرر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] takarror ۱. مکرر شدن؛ دوباره شدن؛ دوباره صورت گرفتن کاری.۲. [قدیمی] دودله شدن.
-
مجددا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] mojaddadan از نو؛ دوباره.
-
فارندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹وارندیدن› [قدیمی] fārandidan دوباره رندیدن.
-
بازخریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹بازخرید کردن› bāzxaridan ۱. از نو خریدن؛ دوباره خریدن؛ چیز فروخته را دوباره خریدن.۲. کسی را او را با دادن پول از قیدوبند یا اسیری رهانیدن.
-
بازیافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) bāzyāft ۱. (اقتصاد) بهدست آوردن دوبارۀ مواد قابلمصرف از مواد استفادهشده.۲. یافتن دوبارۀ چیزی.۳. [قدیمی] دریافت.
-
واگفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] vāgoftan باز گفتن؛ دوباره گفتن؛ بازگو کردن.
-
بازرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] bāzraftan ۱. دوباره رفتن؛ بار دیگر رفتن.۲. بازگشتن.
-
بازگفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bāzgoftan ۱. گفتن.۲. دوباره گفتن؛ مطلبی را تکرار کردن.
-
فارفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] fāroftan ۱. بازروفتن؛ دوباره روفتن.۲. جارو کردن.
-
مکرر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mokarrar ۱. تکرارشده؛ دوبارهانجامشده.۲. بازگوشده.
-
واچیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) vāčidan ۱. برچیدن؛ دوباره چیدن.۲. جمع کردن.
-
بازگشاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] bāzgošād ۱. دوباره گشودن.۲. گشایش در سختی و پیچیدگی کار.