کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوازدهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوازدهم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دوازدهمین› davāzdahom ۱. دوازدهمی؛ عدد ترتیبی.۲. (اسم) آنچه یا آنکه در مرتبۀ دوازده واقع شده.
-
جستوجو در متن
-
اوقیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَوقیَة] ‹وقیه› [قدیمی] 'o[w]qiye جزئی از رطل؛ یکدوازدهم رطل؛ قریب ۷ مثقال.
-
ذوالحجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذوالحجَّة] ‹ذیالحجه› zolhajje ماه دوازدهم از سال قمری؛ پس از ذوالقعده و پیش از محرم؛ ذیحجه؛ ماه حج.
-
صاحب الزمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] šāhebozzamān لقب محمدبن حسن عسکری، امام دوازدهم شیعه؛ مهدی منتظر.
-
دسامبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: décember] desāmbr ماه دوازدهم از تقویم فرنگی مطابق ۱۰ آذر تا ۱۰ دی.
-
یوم النفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹یومالنفور› yo[w]monnafr روز دوازدهم ذیحجّه که حُجاج از منی بهسوی مکه حرکت میکنند.
-
غیبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غَیبة] qeybat ۱. [مقابلِ حضور] غایب شدن؛ ناپیدا شدن؛ پنهان شدن از نظر؛ نهان بودن.۲. در شیعۀ اثناعشری، نهان بودن امام دوازدهم از انظار.〈 غیبت صغرا: در شیعۀ اثناعشری، غیبت امام دوازدهم از چهار سال بعد از تولد یعنی از سال ۲۶۰ (هـج...
-
ماه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: māh] ‹ماج، مانگ› māh ۱. (نجوم) از کرات آسمانی که در هر ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و۴۴ دقیقه یک بار به دور زمین میگردد و از خورشید کسب نور میکند؛ قمر.۲. واحد اندازهگیری زمان برابر با یکدوازدهم سال.۳. (صفت) [عامیانه، مجاز] زیبا.۴. در گاهشماری ...
-
ایام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ یَوم] 'ayyām = یوم〈 ایام تشریق: ‹ایامالتشریق› (فقه) روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذیالحجه (سه روز بعد از عید قربان) که در قدیم عربها گوشتهای قربانی را در مکه در آفتاب خشک میکردند.〈 ایام باحور: [قدیمی] هفت روز ا...
-
اسفند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اسپند، سپند، اسپنج، سپنج› 'esfand ۱. ماه دوازدهم از سال خورشیدی؛ ماه سوم زمستان.۲. (زیستشناسی) گیاهی خودرو، با گلهای سفید کوچک و دانههای ریز سیاه.۳. (زیستشناسی) دانۀ خوشبوی این گیاه که آن را برای دفع چشمزخم در آتش میریزند: ◻︎ یارم ...
-
چنبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čambar] čambar ۱. محیط دایره.۲. حلقه؛ هر چیز دایرهمانند.۳. (زیستشناسی) دو استخوان در دو طرف بالای سینه که بهصورت افقی بین جناغ سینه و استخوان کتف قرار دارد؛ ترقوه.۴. (موسیقی) حلقۀ چوبی دایره یا دف که روی آن پوست میکشند.۵. (موسیقی) [...
-
صرفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صرفَة] sarfe ۱. (نجوم) ستارهای روشن از قدر اول بر ذنب اسد که منزل دوازدهم ماه است: ◻︎ بیصرفه در تنور کن آن زر صرف را / کاو شعلهها به «صرفه» و عوا برافکند (خاقانی: ۱۳۴).۲. سود؛ بهره؛ فایده.۳. [قدیمی] مهرهای که زنان با آن مردان را افسو...
-
هندی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به هند) hendi ۱. از مردم هند؛ هندوستانی.۲. تهیهشده در هند: تیغ هندی، فیلم هندی.۳. مربوط به هند: زبان هندی.۴. (ادبی) ویژگی سبْک شعری شاعران فارسیزبان از نیمۀ دوم قرن دهم تا اواخر قرن دوازدهم که از ممیزات آن تخیلات دقیق و مضمونپردا...
-
قائم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] ‹قایم› qā'em ۱. ایستاده.۲. پابرجا؛ استوار؛ ثابت و برقرار.۳. پایدار.۴. لقب امام دوازدهم شیعیان؛ امام قائم؛ امام زمان؛ صاحبالزمان؛ قائم آل محمد.۵. [جمع: قوام] [قدیمی، مجاز] اقامۀکننده حق.۶. [قدیمی، مجاز] حاضر و آماده برای انجام...