کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دهنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dahne = دهنج
-
دهنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] dahane ۱. = دهانه۲. میلۀ آهنی وصل به افسار که در دهان اسب میافتد.۳. لگام.۴. واحد شمارش مغازه.
-
جستوجو در متن
-
بددهنه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] baddahane اسبی که دهنه قبول نکند؛ بدلگام.
-
بدلگام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badlegām ۱. اسبی که دهنه قبول نکند؛ اسب سرکش؛ نافرمان.۲. [مجاز] گردنکش؛ یاغی.
-
دهانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dahāne ۱. محل ورود به هرچیز یا هرجا: دهانهٴ مَشک، دهانهٴ غار، دهانهٴ قنات.۲. = دَهَنه
-
دهنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: دهند] [قدیمی] dahnaj ترکیب اکسید دوفر و جوهر گوگرد؛ زنگار معدنی؛ زاج سبز؛ سولفات دوفر؛ دهنه فرنگ.
-
آبخوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābxori ۱. ظرف بلوری یا فلزی که با آن آب میخورند؛ لیوان؛ آبجامه.۲. موی سبلت.۳. نوعی دهنۀ اسب.۴. جایی یا دستگاهی در اماکن عمومی که برای خوردن آب تعبیه شده است.
-
ستام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹استام، اوستام› [قدیمی] setām ۱. دهنه؛ لگام؛ سر افسار.۲. آنچه از سازوبرگ اسب که با طلا و نقره و جواهر زینت داده باشند: ◻︎ هزار اسب مرصّع گوش تا دم / همه زرّینستام و آهنینسُم (نظامی۲: ۳۰۲).