کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عاشر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'āšer دهم؛ دهمین.
-
تخاقوی ئیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] taxāquy'(y)il دهمین سال از سالهای دوازدهگانۀ تقویم ترکی؛ سال مرغ.
-
د
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حرف) d دهمین حرف الفبای فارسی؛ دِ؛ دال. Δ در حساب ابجد: «۴».
-
یونس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عبری] yuno(e)s دهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۰۹ آیه.
-
جدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی (= بزغاله)] jady ۱. (نجوم) دهمین صورت فلکی منطقةالبروج که در نیمکرۀ جنوبی قرار دارد.۲. دهمین برج از برجهای دوازدهگانه، برابر با دی؛ بزغاله.۳. (نجوم) ستارهای در نزدیکی قطب شمال؛ ستارۀ قطبی؛ جُدَی.
-
جبهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جَبهَة] jebhe ۱. (نظامی) میدان جنگ.٢. (سیاسی) گروهی متشکل از حزبها و سازمانهای مختلف که برای رسیدن به اهداف معیّن با یکدیگر متحد میشوند.٣. (هواشناسی) محل برخود دو توده هوای گرم و سرد.٤. گروه؛ جماعت: جبههٴ مخالف.٥. بَر؛ جنب؛ پهلو.۶. [ج...