کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهانه 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دهنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] dahane ۱. = دهانه۲. میلۀ آهنی وصل به افسار که در دهان اسب میافتد.۳. لگام.۴. واحد شمارش مغازه.
-
زین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: zēn] zin وسیلهای از جنس چرم دارای بند و مهمیز که بر پشت اسب، خر، یا استر میبندند و بر آن مینشینند.〈 زینوبرگ: مجموع زین، نمدزین، تنگ، دهانه، و آنچه اسب را با آن میآرایند. زینافزار.