کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهانه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لجام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: لگام] ‹لگام، لغام› lejām دهانۀ اسب.
-
لگام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لجام، لغام› le(o)gām دهانۀ اسب.
-
گدازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زمینشناسی) godāze مواد گداختهشده که از دهانۀ آتشفشان بیرون آید.
-
مهبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مهابل] (زیستشناسی) mahbel ابتدای دهانۀ رحم.
-
فم المعده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فمالمعدَة] (زیستشناسی) famolme'de دهانۀ فوقانی معده که مری را به آن متصل میکند.
-
هرنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هرهنج› [قدیمی] haranj دهانۀ قنات که آب از آنجا بیرون میآید و روی زمین جاری میشود.
-
غرابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹قرابه› qarābe شیشۀ بزرگی که دهانۀ آن تنگ و شکمش فراخ باشد.
-
آرتزین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: artésien] (زمینشناسی) 'ārteziyan چاهی که بیشتر در میان دره بین دو دامنه حفر میشود و آب از دهانۀ آن فوران کند.
-
استیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آستیم› [قدیمی] 'astim ۱. آستین؛ آستین جامه.۲. دهانۀ ظرف چرمی که با نخ بسته میشود، مانندِ دهانۀ خیک: ◻︎ خیز و پیش آر از آن می خوشبوی / زود بگشای خیک را استیم (خسروی: شاعران بیدیوان: ۱۸۰).
-
کلارینت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: clarinette] (موسیقی) kelārinet ساز بادی سیاهرنگ و بلندی از جنس چوب آبنوس یا شمشاد با کلیدهای متعدد و دهانۀ شیپوریشکل.
-
آتش فشانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ātašfešāni ۱. افشاندن آتش.۲. (زمینشناسی) عمل یا حالت کوه آتشفشان هنگامی که مواد گداخته از دهانۀ آن بیرون میآید.
-
مذی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mazi ۱. مایعی که هنگام تحریک از مجرای تناسلی مرد بیرون میآید و موجب غسل نیست.۲. [قدیمی] آبی که از دهانة حوض یا کاریز جاری شود.
-
توبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tuba، مٲخوذ از ایتالیایی] (موسیقی) tubā بزرگترین و بمترین ساز بادی، که از برنج ساخته میشود و دارای چند پیستون، لولۀ دراز پرپیچوخم، و دهانۀ پهن روبهبالا میباشد.
-
آتش فشان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ātašfešān ۱. افشانندۀ آتش: کوه آتشفشان.۲. (اسم) (زمینشناسی) حفرهای در پوستۀ زمین که از دهانۀ آن بخارهای گوگردی و مواد گداخته بیرون آید.۳. [مجاز] آنچه برق بزند.
-
چاه سر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ چاهبن] [قدیمی] čāhsar سر چاه؛ لب چاه؛ دهانۀ چاه: ◻︎ کزآن چاهسر با دلی پر ز درد / دویدم به نزد تو ای زادمرد (فردوسی: ۳/۳۷۳).