کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دندان پزشکی ترمیمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دندان افریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dandānfaris] ‹دندانآفریز، دندانآپریز، دنداناپریز، دندانافریش، دنداناپریش، دندانپریش، دندانفریش، دندانپریز، دندانفریز› [قدیمی] dandān[']afriz سیخ باریک که با آن لای دندانها را پاک کنند؛ دندانکاو؛ خلال.
-
دندان شکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) dandānšekan ۱. شکنندۀ دندان؛ آنچه دندان را بشکند.۲. [مجاز] پاسخ صریح و قاطع؛ جواب سفت و سخت.
-
دندان شو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دندانشوی› [قدیمی] dandānšu دندان پاککن؛ آلتی که با آن دندانها را میشویند؛ مسواک.
-
دندان فریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dandānfariz = دندان افریز
-
دندان کاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dandānkāv = دندان افریز
-
دندان گرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] dandāngerd ۱. شخص طماع و حریص.۲. کسی که در معامله و دادوستد بسیار سختگیر باشد.
-
دندان گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) dandāngir ۱. [مجاز] چیزی که در دسترس و درخور استفاده باشد.۲. [قدیمی] حیوانی که گاز بگیرد.۳. [قدیمی] آنچه دندان به آن گیر کند و قابل جویدن باشد.
-
دندان مزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] dandānmozd ۱. مزد دندان؛ مزد خوردن چیزی.۲. پولی که پس از مهمانی و اطعام به مهمان مستمند بدهند.