کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مسنن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mosannen دندانساز؛ دندانپزشک.
-
ضواحک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ضاحکَة] (زیستشناسی) [قدیمی] zavāhek دندانهای بین دندانهای نیش و آسیا.
-
قرچ قرچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [عامیانه] qerečqereč صدای ساییدن دندانها به هم؛ قرچقروچ؛ دندانقروچه.
-
سواک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] sevāk چوبی که به دندانها بمالند و با آن دندانها را پاک کنند؛ مسواک.
-
ثنایا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ثَنیَّة] [قدیمی] sanāyā مجموع هشت دندان تیز جلو دهان که چهار در بالا و چهار در پایین قرار دارد؛ دندان پیش.
-
پیوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pyorrhé] (پزشکی) piyore از بیماریهای دهان و دندان که در آن لثهها عفونت میکند و دندانها خراب و ریشۀ آنها سست میشود.
-
ضرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] zers دندان، بهویژه دندان آسیا.〈 ضرس قاطع: [مجاز] با اطمینان.
-
جوندگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمعِ جونده] (زیستشناسی) javandegān راستهای از جانوران پستاندار، مانند موش، بیدستر، و سنجاب که دارای دندانهای تیز برای جویدن هستند و چون دندانهای ثنایای آنها پیوسته رشد میکند باید همیشه دندانهای خود را به کار بیندازند و چیزی را بجوند تا...
-
دمق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] damaq شکستن دندان.
-
نواجذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ناجذ] [قدیمی] navājez دندانهای عقل.
-
لثه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لثَّة] (زیستشناسی) las[s]e گوشت بیخ دندان.
-
خاینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xāyande جونده؛ کسی که چیزی را با دندان نرم میکند.
-
جویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹جاویدن› javidan خُرد کردن چیزی در زیر دندان؛ خاییدن.
-
آسیاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āsiyāb ۱. = آسیا 〈 آسیای آبی۲. = آس۱۳. (زیستشناسی) = دندان 〈 دندان آسیا
-
کروه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کرو› [قدیمی] karve دندان فرسوده و کرمخورده: ◻︎ باز چون برگرفت پرده ز روی / کروهدندان و پشتچوگان است (رودکی: ۴۹۴).